به گزارش خبرگزاری فارس از ارومیه، ظاهرشان شبیه هم است، اما برخلاف ظاهرشان، این دو کودک در دو دنیای متفاوت زندگی میکنند، کودکی که همراه پدر و مادر در ماشین آخرین مدل پشت چراغ قرمز ایستاده و صف ماشینها را تماشا میکند و کودکی که در فرصت چند ثانیهای چراغ قرمز میکوشد تا با التماس پشت شیشههای بسته ماشینهای مدل بالا رانندهها را متقاعد کند تا خرج نان امشب خود و خانوادهاش را بدهند.
یکی، از زمانی که خود را شناخته مجبور بوده است بزرگ شود و با دستان کوچکش نان یک خانواده را درآورد، آن یکی، اما حالا حالا برای کودکی کردن فرصت دارد.
بخش گستردهای از فشار اقتصادی خانواده در مناطق محروم، امروز بر روی شانه دختران و پسران کوچک و کوتاه قامتی است که با وجود استعداد و هوش خوبی که دارند، بیسوادند و به اموری چون گدایی، دستفروشی، شیشه پاک کنی و اسفند دود کردن و سایر مشاغل کاذب و آسیب زننده مشغول هستند.
ورود کودکان به دنیای کار، تنها در اشتغال آنها به مشاغل ناایمن خلاصه نمیشود و بسیاری از کودکان کار در مناطق مختلف دنیا، علاوه بر بازماندگی از تحصیل، گرفتار معضل اعتیاد میشوند و با وجود کم سن و سالی خود مشکلات بسیاری چون کارتن خوابی را لمس می کنند.
خبرنگار فارس به میان کودکان کار رفت و پای حرف آنها نشست:
من از طریق فال فروشی پول درمان مادرم را جور میکنم
پسرکی که تا امروز رنگ مدرسه را به خود ندیده و اگر چه بیسواد است، اما الفبای کنار آمدن با شب و روزهای بیشمار نداری و فقر را لابه لای پاکت های فال حافظ و پاک کردن ماشینهای شاسی بلند خوب یاد گرفته است با بغضی کودکانه این چنین میگوید: دو برادر بزرگتر از خودم دارم که به تازگی ازدواج کرده و مادرم را تنها رها کردهاند؛ کسی نیست که خرج زندگی مادرم را بدهد و پدرم هم با زن دیگری دوباره ازدواج کرده است و از من و مادر و خواهرم سراغی نمیگیرد.
دستهای لاغر و انگشتان باریکش را که در دست گرفتم و شانههای نحیف و استخوانیاش را که از زیر بلوز آستین کوتاهش به چشمم میخورد، برایم تداعیگر فقر کودکان پایین شهر بود، امیرحسین این چنین افزود: من کار میکنم و هزینههایی مثل اجاره خانه، پول نان و پول درمان مادرم را از طریق همین فال فروشی جور میکنم.
امید با لحنی کودکانه و شیطنت آمیز از آرزوهای آیندهاش این طور گفت: دوست دارم باسواد شوم و به مدرسه بروم، اما به دلیل مشکلاتی که گفتم تا امروز که ۹ سال دارم موفق نشدهام که به مدرسه پا بگذارم.
ریشه بسیاری از معضلات را در فقر باید جستجو کرد
علی توسلی روانشناس کودک در ارتباط با کودکان کار اینطور گفت: عامل اصلی اجبار کودکان به کار و رشد معضل کودکان کار در شرایط فعلی، فقر حاکم بر خانوادههای آنها است و بر اساس مشاهدات میدانی و تحقیقات پژوهشگران و فعالان اجتماعی در رابطه با افزایش معضل کودکان کار، این آسیب اجتماعی به دلیل ضعف مالی والدین در تامین نیازهای حداقلی اعضای خانواده است و در این میان کودکان مجبور به کار میشوند.
وی افزود: یکی از بزرگترین عوامل فقر در کشور، رشد معضل اعتیاد است و آنطور که کارشناسان میگویند معضل فقر تاثیر چشمگیری در گرایش افراد به مصرف مواد مخدر دارد و این امر بر کسی پوشیده نیست.
این روانشناس بیان کرد: کودک با وجود والدین معتاد، بیشتر در معرض گرایش به مصرف مواد مخدر قرار دارد، زیرا همانطور که گفته شد برخی از پدران و مادران معتاد، خرید مواد مخدر را به کودک خود می سپارند و در چنین شرایطی، احتمال اینکه کودک با کنجکاوی خود به مصرف مواد مخدر سوق پیدا کند زیاد خواهد بود.
وی تاکید کرد: عامل دیگری که در معتاد شدن کودکان و به ویژه کودکان کار و خیابانی تاثیر قابل توجهی دارد، موضوع محیطی است که کودک در آن رفت و آمد می کند و همچنین افرادی که کودک در جریان ارتباط با آن ها به مصرف مواد مخدر روی میآورد.
توسلی تصریح کرد: پردازش مسؤولان به حل و فصل کردن مشکلات معیشتی خانواده هایی که فرزند خود را برای کسب درآمد راهی خیابانهای شهر میکنند و شروع یک برنامهریزی منسجم برای فرهنگسازی پایبندی خانواده ها در رعایت حق کودکان، میتواند بخش گستردهای از معضل کودکان کار و خیابانی را مرتفع سازد.
بچه های عادی باهوش تر هستند
مرضیه امیرجلیلی یک روانشناس در مقایسه بچههای کار و بچههای عادی گفت: بچههایی که با خانواده زندگی میکنند در سن مناسب به مدرسه فرستاده میشوند و مهارتهای زندگی را به موقع آموزش میبینند و یاد میگیرند و علاوه بر آن از مواهب مهارتهای فرزندپروری والدین نیز در زمان خود بهرهمند خواهند شد، کودکان کار یا کودکان خیابانی در مقایسه با کودکان عادی از تواناییهای کمتری برای ارتباط موثر، مهارتهای زندگی، رشد روان شناختی و رشد اجتماعی برخوردارند و دارای سطح مهارتهای اجتماعی کمتری هستند.
وی افزود: کودک کار یا کودک خیابانی با فشارها و استرسهای ناشی از کار و از بین رفتن حق و حقوقش مواجه میشود و ناکامی و شکست را بیشتر از کودکان عادی تجربه میکند آن هم در سنینی که هنوز از آمادگی روانی کافی برای این شکستها و تنشها برخوردار نیست و همین چالشها هم موجب میشود تا این کودکان از مهارتهای اجتماعی و روان شناختی کمتری نسبت به کودکان عادی برخوردار باشند.
این روانشناس تصریح کرد: از جمله آسیب هایی که کودکان کار با آن درگیرند این است که کودک از لحاظ سامانه روانی و ذهنی هنوز به اندازهای از توانایی نرسیده است که بتواند مشکلات روان شناختی حوزه کار و فشارهای ناشی از آن را تحمل کند و در بحثهایی که راجع به کودکان کار در ایران وجود دارد بیشتر مشکلات جسمی و فشارهای بدنی ناشی از کار مورد توجه قرار میگیرد در صورتی که کودکان کار علاوه بر آن که به واسطه کار زودهنگام ممکن است دچار آسیبهای استخوانی، بینایی، شنوایی و پوستی شوند از لحاظ روان شناختی نیز بسیار صدمه میبینند و این مشکلات، به مراتب رشد سریعتری نسبت به مشکلات جسمی در آنها دارد.
وی تاکید کرد: همچنین در مواجهه با کودکان کار باید این نکته را هم در نظر گرفت که ممکن است در محیط کار به واسطه تعاملاتی که در چنین محیطهایی وجود دارد کودک با مسائلی مواجه شود که مواجه با آنها در این سن و سال به صلاحش نیست و این واقعیتها ممکن است ذهن آنها را مشغول و کودکان را دچار نابسامانیهای روانی کند، بنابراین گاهی اوقات محیط کار به لحاظ جسمی و روانی میتواند به کودک صدمه بزند.
گزارش از مریم عزیزی
انتهای پیام/ع
دیدگاهتان را بنویسید