به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری فارس از بیرجند، همه ما امروزه کمو بیش با واژه اعتیاد و مواد مخدر آشنایی داریم و احتمال اینکه فردی از اعتیاد به مواد مخدر، الکل و سیگار در جامعه بیاطلاع و یا درباره اعتیاد و معتاد مطالبی نشنیده باشد، بسیار ضعیف است.
همه روزه از طریق رسانههای جمعی، اخباری را در این خصوص دیده، شنیده یا خواندهایم، حتی برخی از ما افراد معتادی را در بین اقوام، دوستان و آشنایان خود میشناسیم لذا هرچه بیشتر از منابع قابل اعتماد درباره آنچه که زندگی انسان را تباه میکند اطلاعات به دست آوریم احتمال بیشتری دارد که از عهده مشکلات و مصیبتهای آن برآییم.
زمانی که انسان دانش و آگاهی خود را افزایش میدهد نسبت به سلامتی و خوشبختی خود احساس مسؤولیت بیشتری میکند شاید به همین خاطر است که افراد بیمسؤولیت و کسانی که از زیر بار مسؤولیت زندگی سالم و شادیبخش شانه خالی میکنند، دانش و اطلاعات کمتری داشته و با مشکلات بیشتری روبهرو میشوند.
اعتیاد یک معضل بزرگ فردی و اجتماعی است که علاوه بر به خطر انداختن سلامت جسمی افراد، تهدید بزرگی برای سلامت روانی جامعه به شمار میرود بنابراین اگر نگاه کوتاهی به آسیبهای مختلف مواد مخدر برای فرد و جامعه بیاندازیم متوجه میشویم که در فرد معتاد بیش از آنکه موجب رنجهای جسمانی شود سبب از بین رفتن امید و عزت نفس فرد شده و او را از رشد و پویایی بی بهره میکند.
بلایی که سن و سال نمیشناسد
متأسفانه این بلای خانمان سوز سن و سال نمیشناسد و هر دو جنس زن و مرد را گرفتار میکند، در حال حاضر نیز بخشی از جامعه اعم از زنان و کودکان، دانشآموزان، دانشگاهیان و غیره در دام این پدیده شوم گرفتار شده که آثار آن به وضوح در حوزههای مختلف جامعه نمایان است.
هفته مبارزه با مواد مخدر فرصتی شد تا در گرمای داغ و سوزان تیرماه سری به مرکز ترک اعتیاد زده و با چند تن از بیمارانی که در حال ترک و پاک شدن هستند گپو گفتی انجام دهیم.
اینجا کمپ ترک اعتیاد زنان در بیرجند
اینجا کمپ ترک اعتیاد زنان در بیرجند است؛ با هماهنگیهایی که از قبل انجام شده وارد این مرکز ترک اعتیاد میشوم، نخستین چیزی که در لحظه ورود نظرم را جلب کرد در و دیوار آبی رنگ محیط، دیوارهای بلند و جملات امیدبخش حک شده بر در و دیوار است.
با راهنمایی نگهبان وارد کمپ میشوم، از فضای نه چندان بزرگ محوطه که عبور کردیم وارد سالن میشویم، نام هر اتاق بر بالای آن حک شده، در حین عبور نظرم به اتاقی جلب میشود که دو جوان در آن حضور دارند، نگاهی به اسم اتاق میاندازم «اتاق سمزدایی» و به تعبیر دیگر میتوان از آن به عنوان اتاق تولد نام برد.
در حال حاضر سریعترین و پیشرفتهترین روش ترک اعتیاد، روش سمزدایی است و در این روش بسته به نوع ماده مخدر، طریقه استفاده از آن و مدت زمانی که سبب اعتیاد شده فرد معتاد تحت نظر متخصص قرار گرفته و برای مدت زمانی بیهوش میشود و داروهایی به وی تزریق میشود، اگر به دلیل یک نوع بیماری استفاده از روش سمزدایی غیرممکن باشد بدون شک از روشهای دیگر ترک و درمان اعتیاد میتوان بهره گرفت.
رؤیاهای بر باد رفته
۲۷ سال دارد و از ۲۱ سالگی مصرف مواد مخدر را آغاز کرده است، زمانی که درباره چگونگی معتاد شدنش میپرسم، میگوید: در اوج جوانی درگیر مسائل عاطفی شدم و برای رهایی از مشکلات به مواد مخدر پناه بردم، اولین پکی که به مواد زدم تمام هم و غم روزگار از من دور شد، انگار در دنیای دیگری سیر میکردم، دنیایی که فقط شادی بود و شادی!
به چهرهاش که مینگری انگار ۵۰ ساله است، آنقدر در دود و دم مواد، روزگار را سپری کرده که این بلا بر سر چهره زیبایش افتاده، به خاطرات گذشته و روزهای خوبش که فکر میکند آهی از عمق وجود میکشد و بیان میکند: زندگی خوبی داشتم، گرچه بر وفق مراد و همانند آرزوهایم نبود اما از این وضعیتی که برای خود ساختم بهتر بود.
زهره(اسم مستعار) که حدود شش سال در دام اعتیاد گرفتارشده مهمترین علت ترک را خسته شدن از شرایط ایجاد شده ذکر و بیان میکند: به دلیل اعتیاد از خانواده، اقوام و دوستان طرد شدم، از زمانی که دوستانم متوجه اعتیادم شدند یک به یک مرا ترک کردند گرچه دوستانم همیشه ادعا داشتند که در سختترین لحظات هم پشت یکدیگر را خالی نمیکنند اما در سختترین روزهای زندگیام تنهایم گذاشتند و همین موضوع سبب شد مصرف مواد را بیشتر کرده و به سمت مواد مخدر صنعتی روی آورم.
وقتی که از خانودهاش میپرسم، بلافاصله میگوید: دلتان خوش است کدام خانواده، نه پدری، نه مادری و نه برادری؛ ۱۹ سال داشتم که پدرم به علت بیماری سرطان از دنیا رفت و یک برادر بزرگتر داشتم که ازدواج کرده بود و کمتر به خانوادهیمان سر میزد.
زهره ادامه میدهد: زمانی که پدرم فوت کرد ترم اول دانشگاه بودم و ضربه سنگینی بر من وارد شد، شش ماه که از فوت پدرم گذشت مادرم با یکی از اقوام مادری خود ازدواج کرد و مرا با خود به خانه شوهرش برد، اوایل ناپدریام خوب بود ولی رفته رفته بهانهجوییهایش شروع شد و با کوچکترین مسئلهای که پیش میآمد دعوا به راه میانداخت.
راهی که نباید آغاز میشد
در حالی که به سمت تختش میرود، ادامه میدهد: دوستان زیادی در دانشگاه داشتم و به خاطر چهرهام بیشتر همکلاسیهای آقا به وسیله دوستانم به من اظهار علاقه کرده و پیغامهایی به قصد ازدواج و دوستی میفرستادند، من که متوجه رفتارهای ناپدریام شده بودم و میدانستم تمام این کارها به دلیل حضور من در آن خانه است به درخواست یکی از هم کلاسیهایم نظر مثبت دادم و این شد آغاز راهی که نباید میشد.
زیبایی بر باد رفته
زهره دستی در کیفش فرو میبرد و عکسی که از دوران دانشگاه با همکلاسیهایش گرفته را نشانم میدهد، همچنان که بهت زده چهره گذشته و حالش را مقایسه میکنم، بیان میکند: حق دارید باور نکنید، این باتلاقی بود که خودم ساختم، دیگر نه از آن چهره زیبا خبری است و نه از دوستان.
زهره در ادامه صحبتهایش میگوید: زمانی که به پیشنهاد یکی از همکلاسیهایم جواب مثبت دادم دوستییمان آغاز شد، اوایل به گشتو گذار در شهر میپرداختیم و به بهانه دانشگاه دیگر ظهرها به خانه نمیرفتم و دانشگاه را بهانه میکردم، حدود یک ماهی که از دوستی من با مجید گذشت به پیشنهاد او در یکی از مهمانیهای شبانه حضور یافتم آنقدر فضای مهمانی شاد بود که تمام غمهایم را فراموش کردم.
وی در حالی که دانههای اشک از چشمانش سرازیر میشود، ادامه میدهد: مادرم به فکر حضور من نبود زیرا زمانی که من در خانه حضور نداشتم اخلاق ناپدریام خوب بود و مشکلی نداشتند، صبح زود از خانه میرفتم و شبها ساعت یک یا دو به خانه برمیگشتم.
حضور در پارتیهای شبانه و آغاز بیراهه
زهره با بیان اینکه کم کم به پیشنهاد مجید در پارتیهای شبانه و مهمانیهای مختلط حضور یافتم، در آنجا بود که برای اولین بار لب به خوردن مشروب زدم و این شد آغاز بیراهه رفتن، اظهار داشت: چیزی نگذشت که معتاد به مشروبات الکی شدم چون دیگر اثر گذشته را نداشت و در من ایجاد شادی نمیکرد به پیشنهاد مجید شروع به مصرف تریاک کردم.
سه ماه از دوستی من با مجید میگذشت روزها و شبها را با او در مهمانیها سپری میکردم، از درس و دانشگاه هم خبری نبود، تنها دوست و تکیهگاهم مجید بود و از ترس اینکه او را از دست ندهم به هر چه پیشنهاد میداد عمل میکردم.
زهره در حالی که دستی بر صورتش میکشد، ادامه میدهد: بعد از دو هفته استفاده تریاک دیگر آن شور و حال گذشته را نداشتم و از مجید خواستم تا چیز بهتری برایم تهیه کند، حشیش، هروئین، کراک،کریستال و در آخر شیشه؛ یک به یک این مواد را استفاده کردم و زمانی که اثر اولیه را نداشت به سراغ دیگری رفتم.
زهره از راهی که انتخاب کرده به شدت پشیمان و از گفتن روزهای سخت زندگیاش امتناع میکند و در پاسخ به سؤالم که چند وقت است برای ترک اقدام کرده، می گوید: حدود سه هفته است که اقدام به ترک کردهام و امیدوارم تا پایان زندگیام سراغ این راه نروم.
مشکلات اقتصادی و فشارهای زندگی منشاء اعتیاد
گوشه تخت نشسته و دستی بر چانه دارد، گویا در روزهای جوانیاش سیر میکند، روزگاری عزیز دردانه پدر بود و هستی مادر، نزدیک میروم و رشته افکارش را پاره میکنم، خود را سیمین(اسم مستعار) معرفی میکند، مجال سؤال پرسیدن نمیدهد و میگوید: ۵ سال است که اعتیاد دارم و نزدیک به ده بار برای ترک اقدام کردهام، بعد از هر بار خروج از کمپ به علت فشارهای زندگی دوباره به سمت مواد روی آوردم.
دو فرزند دارد ۱۵ و ۱۹ ساله، دلش برای فرزندانش تنگ شده و بیست روزی شده آنها را ندیده، هر دفعه که برای ترک اقدام کرده به شوق فرزندانش بوده اما زمانی که پایش را از کمپ بیرون مینهد به دلیل عدم تأمین مخارج زندگی به سمت مواد میرود و به قول خودش برای لحظهای از فشارهای زندگی رهایی مییابد اما این رهایی لحظهای بیش طول نمیکشد، تازه بعد از مصرف میفهمد که چه بر سر خود و زندگی آورده، زندگی که در خرج و مخارج آن مانده، هزینه تأمین مواد را از کجا بیاورد.
روزهای سخت دردانه پدر
بغض مادر میشکند و هقهقکنان میگوید: روزگاری دردانه پدر بودم و عزیز دل مادر، اما حالا نه پدری هست که نازم را بکشد و نه مادری که پشت و پناهم باشد؛ ۱۶ سال داشتم که به عقد پسر عمویم درآمدم و ۱۷ سالگی به خانه بخت رفتم، در روستا زندگی میکردیم و شغل همسرم کشاورزی بود، روزگار بر وفق مراد میگذشت و اولین فرزندمان به دنیا آمد.
وی بیان میکند: روزهای خوبی را در کنار همسرم سپری میکردم تا اینکه خداوند فرزند دیگری به ما هدیه داد، فرزندان روز به روز بزرگتر میشدند و اوضاع کشاورزی روز به روز بدتر، دیگر نه آبی برای کشاورزی داشتیم و نه دامی برای پرورش، همسرم قصد مهاجرت به شهر کرد و راهی شهر شدیم که ای کاش نمیشدیم.
گریه مجال صحبت کردن نمیدهد اندکی مکث میکند و دوباره ادامه میدهد: دیگر نه از آب و هوای مطبوع روستا خبری بود و نه از آواز خوش پرندگان، سال اول را هر طوری که توانستیم گذراندیم تا اینکه خبر تصادف برادرم را به ما دادند، در آن تصادف پدر و مادرم نیز بودند و طی یک روز سه نفر از بهترین عزیزان زندگیام را از دست دادم، دنیا روی سرم آوار شد، دیگر بهانهای برای رفتن به روستا و یادآوری روزهای خوش زندگیام نداشتم.
گذراندن زندگی با کارگری در خانههای مردم
سیمین ادامه میدهد: همسرم به کارگری میرفت و در هفتهای شاید یک تا دو روز کار گیرش میکرد، رفته رفته متوجه تغییراتی در رفتار شوهرم شدم، هر چه از او میپرسیدم انکار میکرد، روزها و هفتهها میگذشت و نانی برای خوردن در خانه نداشتیم، به سمت کارگری در خانههای مردم روی آوردم و توانستم در حد بخور و نمیر زندگی را تأمین کنم، شوهرم به یک مصرفکننده زار تبدیل شده بود و یارانه زندگی را خرج مواد میکرد و با اندک پولی که از کارگری به دست میآوردم روزگار میگذراندیم.
در حالی که نگاهش را به زمین میدوزد، ادامه میدهد: هر چه به شوهرم اصرار کردم که ترک کند قبول نکرد و تا اینکه یک روز به دلیل مصرف زیاد دچار ایست قلبی شده و فوت میکند، بار زندگی بر دوش من افتاد و مانده بودم با دو فرزند چه کنم، دیگر توان و رمقی نداشتم، مستأجری، خانه به دوشی، مدرسه فرزندان و … همه و همه امانم را برید تا اینکه برای رهایی از مشکلات به سمت مواد رفتم.
راه اشتباه همسرم را ادامه دادم
آه سردی از تمام وجودش بلند میشود و مطرح میکند: راه اشتباهی که همسرم برگزید را من هم برگزیدم و بارها به اصرار برادرم برای ترک اقدام کردم و باز به سمت مواد برگشتم، توان اداره زندگی را ندارم با این اوضاع اقتصادی و با یارانه ۴۵ هزار تومانی اجاره خانه را نمیتوانم بپردازم چه برسد به تأمین خواستهها و آرزوهایم فرزندانم.
مادر در حسرت دیدار فرزندان به سر میبرد و به آنها قول داده که این دفعه کمر همت بربندد و میگوید: برایم دعا کنید که بتوانم پاک شوم و دیگر به سمت این مواد نروم و بتوانم تمام سالهایی که موجب گریه و ناراحتی فرزندانم شدم را جبران کنم.
در حالی که از آرزوهای آیندهاش میگفت، سمیرا خانم( اسم مستعار) به سمت ما میآید و رشته کلام را در دست میگیرد و میگوید: سخنان مرا هم بشوید شاید به دردتان خورد و یک نفر در شرایطی مشابه من قرار گرفت و راهی که من برگزیدم را انتخاب نکند.
ازدواجی که به اجبار پدر انجام شد
سمیرا ۴۱ سال سن دارد و دو بار ازدواج ناموفق را در زندگی تجربه کرده است، ازدواج اولش به اصرار خانواده بوده و بعد از گذشت یک سال از زندگی مشترک متوجه میشود که شوهرش دزد بوده و سابقه زندان هم داشته که متأسفانه به اینها ختم نمیشود بلکه همسر دیگری هم داشته که خانواده از تمام این موارد بیاطلاع بودند.
ازدواجی که به اجبار پدر انجام میشود به اجبار همان پدر تمام میشود و به طلاق میانجامد. سالها در خانه میماند و برای رهایی از افسردگی به سراغ کار میرود، در یک شرکت مشغول به کار میشود و زمانی که رئیس شرکت متوجه مطلقه بودنش میشود سوء استفادههایش شروع و به وی قول ازدواج میدهد.
سمیرا برای رهایی از طعنهها و کنایههای مردم به پیشنهاد رئیس شرکت جواب مثبت میدهد و به درخواستهایش تن، ماجرا همچنان ادامه مییابد تا اینکه رئیس شرکت از وی میخواهد که بستههایی را به صاحبانش برساند، یک روز از سر کنجکاوی بستهای را باز میکند و زمانی که متوجه ماجرا میشود رئیس شرکت را تهدید میکند اما این تهدید یک هفتهای بیشتر نمیانجامد.
معجون سردرد!
سمیرا اضافه میکند: به دلیل فشار کار به سردردهای زیادی دچار میشدم تا اینکه یک روز رئیس شرکت دارویی درست کرد و گفت معجون سردرد است! بعد از نوشیدن آن به طرز عجیبی خوب شدم و از آن روز هر موقع که به سردرد دچار میشدم از رئیس شرکت معجون را درخواست میکردم، اصلا به این فکر نمیکردم که چیست فقط به فکر خوب شدن حالم بودم.
وی با بیان اینکه هر روز که میگذشت به مصرف معجون وابستهتر میشدم و کم کم اطرافیانم متوجه تغییراتم شدند، از آنها اصرار بر آزمایش و از من انکار!
از او میپرسم آیا متوجه آن دارو بودی؟، میگوید: حشیش، شیشه، کراک و گل، اینها معجونهای آرامبخشی بود که زندگیام را تباه کرد.
به قول و قرارهای هیچکس اطمینان نکنید
سمیرا بعد از دو سال اعتیاد اکنون به اصرار پدر و مادرش به کمپ آمده تا ترک کند و چرخ زندگی را به حرکت درآورد و مهمترین توصیه و خواستهاش از دختران و زنان این است که به قول و قرارهای هیچکس اطمینان نکنند و برای رهایی از طعنههای مردم تن به هر کاری ندهند چرا که قرار نیست برای مردم زندگی کنیم.
با قدرت به دوستانتان بگویید«نه»
نسیم(اسم مستعار) به دلیل نداشتن همدرد و رها شدن از سوی خانواده در دام اعتیاد افتاده است، شروع اعتیادش با قلیان بوده و سپس گسترش یافته و در آخر به شیشه ختم شد، از راهی که انتخاب کرده پشیمان است و به جوانان هم سن و سالش توصیه میکند: به دوستان خود اعتماد نکنید و با قدرت به آنها بگویید«نه»، اگر از گفتن این کلمه امتناع کنید زندگی و آینده خود را تباه کردید همانند من.
اعتیادی که ریشه در خانواده داشت
محمد(اسم مستعار) جوانی ۲۴ ساله است که اکنون ۴ سال از پاکیاش میگذرد، زمانی که به گذشته ناپاکش فکر میکند چیزی جز درد و اندوه یادش نمیآید، به روزهای خماری پلی میزند و با بیان اینکه از ۱۳ سالگی مصرفکننده مواد مخدر صنعتی و سنتی بوده است، بیان میکند: اعتیاد من ریشه در خانواده داشت، پدرم مواد مصرف کرده و در خانه تریاک میکشید.
از او میپرسم چند فرزند هستید و آیا پدرتان جلوی فرزندان این کار را میکرد، میگوید: در مجموع سه فرزند بودیم، یک دختر و سه پسر؛ از زمانی که به یاد دارم بساط پدرم در خانه پهن بود و مادر هم همراهش!، مادر برای آرام کردن خواهر و برادر کوچکم آنها را نیز معتاد کرد و تنها فرد پاک خانواده من بودم.
محمد اضافه میکند: من هم به جمع پدر و مادر گرویدم و زمانی که بساط پدر پهن میشد خانوادگی بر سر آن میرفتیم، به دلیل اعتیادم از مدرسه اخراج شدم، روزها و سالها گذشت، تا اینکه با دختری آشنا شدم و این بزرگترین معجزه زندگیام بود.
محمد از گفتن جزئیات امتناع میکند و میگوید: اگر خدا آن دختر را سر راهم قرار نمیداد معلوم نبود که چه بر سرم میآمد، محمد عزم خود را جزم و برای ترک اقدام میکند، با اولین باری که به کمپ میرود ترک میکند اکنون ۴ سال است که از پاکیاش میگذرد و حتی لب به سیگار نزده است.
مهمترین دلایل برگشت افراد به اعتیاد
وی یکی از مهمترین دلایل برگشت افراد به سمت اعتیاد را نبود شغل، پشتوانه و عدم پذیرش آنها در جامعه دانست و گفت: متأسفانه در جامعه ما برای فردی که ترک کردهاند هیچ برنامهای چیده نشده و زمانی که این فرد به چرخه جامعه باز میگردد به دلیل عدم تأمین مخارج و فشارهای زندگی دوباره به سمت اعتیاد میرود.
محمد ایجاد امید در فرد معتاد را از مهمترین اقدامات دانست و مطرح کرد: فردی که برای بازگشت امیدی ندارد و همه دربها را بسته ببیند ممکن است علاوه بر اعتیاد گرفتار آسیبهای دیگری نیز شود بنابراین باید به فرد برای بازگشت به زندگی امید بخشیم که این مهم باید توسط دولتمردان و مسؤولان انجام شود.
اینکه ما همواره خود را از دیگران مستثنا دانسته و به خود نوید میدهیم که ما با دیگران تفاوت داریم و در دام اعتیاد نمیافتیم باعث کبر و غرور بیجای ما شده و زمینه را برای گرفتار شدن ما در دام معضلات اجتماعی فراهم میسازد.
احساسی خوشایند ولی زودگذر
خیلیها هنگامی که برای اولین بار مواد مخدر (مانند حشیش، علف، تریاک، هروئین و غیره) را مصرف میکنند احساسی خوشایند ولی زودگذر را تجربه میکنند، حتی آنهایی که هنگام مصرف سیگار، مواد مخدر و الکل دچار سرگیجه، ترس و احساسهای وحشتناکی میشوند، تحت تأثیر تلقین و تشویق مخرب کسانی که در لحظه مصرف در کنارشان هستند این حالتها و احساسهای بد را نادیده میگیرند و به همین علت مصرف مواد را دوباره برای بار دوم و سوم تکرار و به منجلاب بدبختی و تباهی گرفتار میشوند.
آمنه منافی روانشناس خانواده در گفتو گو با خبرنگار فارس به زیانهایی که فرد معتاد به خود، خانواده و جامعه وارد میکند اشاره کرد و گفت: یک فرد معتاد قسمت زیادی از سرمایههای زندگی را صرف اعتیاد خود میکند که این امر مشکلات غذایی، رفاهی، آموزشی، بهداشتی و اخلاقی را برای افراد خانواده ایجاد میکند.
وی با بیان اینکه علاوه بر آثار اقتصادی اعتیاد بر خانواده، جو حاکم بر خانواده نیز دچار اختلاف و دشمنی میشود، تصریح کرد: رابطه شخص معتاد بر اثر عدم تعادل روانی با تمام انسانها قطع میشود و پس از گرفتاری در دام اعتیاد رابطه عادی و طبیعی فرد با اعضای خانواده، دوستان و آشنایان شکل نمیگیرد.
خبری از خوشبختی و عاطفه نیست
این روانشناس خانواده با تبیین اینکه در خانوادههای گرفتار اعتیاد دیگر از خوشبختی، محبت، عاطفه و انسانیت خبری نیست، مطرح کرد: این خانوادهها به دلیل معتاد شدن اعضای خانواده دچار رشد بدبختیهای زیادی در زندگیشان میشوند که در برخی موارد مرگ خود را از خدا میخواهند.
منافی به جنبههای اجتماعی و اخلاقی اعتیاد پرداخت و اعلام کرد: متأسفانه در مواردی دیده شده که بر اثر عوارض حاصل از اعتیاد به علت اینکه پایههای اخلاقی و دینی افراد معتاد سست شده و از طرفی نتوانستند هزینههای اعتیادشان را تأمین کنند به بزهکاریهای مختلفی مانند دزدی، قاچاق مواد مخدر، تکدیگری، فروش ناموس و غیره روی آوردهاند.
کنجکاوی و ترغیب به مصرف مواد؛ آغاز راه اعتیاد
وی به عوامل اعتیاد پرداخت و با بیان اینکه از مهمترین خطراتی که انسانها به ویژه جوانان و نوجوانان را تهدید میکند معاشرت با دوستان ناباب است، اعلام کرد: کنجکاوی از ویژگیهای طبیعی جوانان است لذا برخی از جوانان که دوستان و یا اقوام آنها مصرفکننده مواد هستند به توصیه آنها و یا از روی کنجکاوی ترغیب به مصرف مواد میشوند.
وی مهمانی و پارتی، فشارهای روانی و آشفتگیهای ذهنی، ضعف در مهارتهای اجتماعی، وجود عضو معتاد در خانواده، در دسترس بودن مواد، اختلافات و نابه سامانیهای خانوادگی، شکست و عدم موفقیت در تحصیل، ضعف در مهارتهای شخصی، نداشتن تفریحات سالم، عدم آگاهی به مضرات مواد مخدر و بیکاری را از مهمترین عوامل اعتیاد ذکر کرد.
ضعیف شدن ارتباط بین خانوادهها
وی برخورداری از زندگی سالم را یکی از مهمترین عوامل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی بهویژه اعتیاد دانست و مطرح کرد: خانوادهها نقش مهمی در تربیت فرزندان و جلوگیری از اعتیاد دارند که متأسفانه به دلیل فاصله گرفتن خانوادهها از سبک زندگی اسلامی ارتباط و پیوند بین خانوادهها ضعیف شده است.
نماینده ولی فقیه در خراسانجنوبی نیز با تأکید بر اینکه والدین، معلمان و اساتید باید نوجوانان، جوانان را از خطرات مواد مخدر آگاه کنند، بیان داشت: اگر سهلانگاری صورت بگیرد و دشمن در توسعه مواد مخدر موفق شود و در خانواده و زندگی مردم نفوذ کند عواقب بسیار خطرناکی به دنبال خواهد داشت.
ضرورت تبیین خطر اعتیاد در قالبهای هنری و داستانسرایی
حجتالاسلام و المسلمین سیدعلیرضا عبادی با اشاره به اینکه یکی از برنامههای دشمنان از ابتدای نفوذ استعمارگران در کشورهای اسلامی آلودگی جامعه به اعتیاد بوده است، مطرح کرد: باید خطر اعتیاد در قالبهای هنری و داستانسرایی برای مردم تبیین شود تا مردم در همان لحظه اول از مواد مخدر بدشان بیاید.
وی جوانان را نیروهای فعال جامعه دانست و متذکر شد: باید نسبت به مسأله مواد مخدر و اعتیاد در جامعه تلاش کنیم زیرا نیروی فعال و جوان جامعه در خطر است.
۷۴ درصد زندانیان خراسانجنوبی مجرمان مواد مخدر هستند
علی هاشمی مدیرکل زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی خراسانجنوبی نیز با بیان اینکه۷۴ درصد زندانیان خراسانجنوبی را مجرمان مواد مخدر تشکیل میدهند، ابراز داشت: به دلیل همجواری خراسانجنوبی با افغانستان و استفاده از وجود بانوان در حمل مواد مخدر درصد آمار زندانیان زن استان نسبت به نرم کشوری بیشتر است.
دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر خراسانجنوبی نیز در گفتو گو با فارس از شناسایی ۲۷۰ نوع ماده مخدر صنعتی خبر داد و گفت: اعتیاد یکی از آسیبهای اجتماعی جامعه است که فرد را بدون آگاهی از مضرات و خطرهای آن تا جایی که بتواند پیش میبرد.
وجود ۱۹ هزار معتاد در خراسانجنوبی
علی زندی از وجود ۱۹ هزار معتاد در خراسانجنوبی خبر داد و با بیان اینکه از این تعداد ۱۶ هزار نفر مرد و سه هزار نفر زن هستند، تبیین کرد: ۸۶ مرکز درمان ترک اعتیاد در خراسانجنوبی فعال است که ۱۳ هزار و ۷۰۰ نفر از خدمات درمانی این مراکز بهرهمند میشوند.
وی با بیان اینکه بیش از ۸۰ درصد مراکز ترک اعتیاد توسط مردم و سازمانهای مردمنهاد مدیریت میشوند، تصریح کرد: اعتیاد بلای خانمان سوزی است که مبارزه با آن نیازمند مشارکت تک تک آحاد جامعه است.
دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر خراسانجنوبی با اعلام اینکه ۶۳ درصد معتادان در سطح کشور شاغل هستند، مطرح کرد: اعتیاد هزینههای زیادی را به خانواده تحمیل میکند و از طرف دیگر به خاطر کاهش فعالیت اقتصادی فرد معتاد و نیاز شدید و روز افزون وی به تهیه مواد سبب سوق داده شدن فرد به سمت اعمال مجرمانه میشود.
۸۰ درصد معتادان پس از ترک دچار لغزش میشوند
زندی با بیان اینکه ۸۰ درصد معتادان پس از ترک دچار لغزش مجدد میشوند، تأکید کرد: بیکاری یکی از دلایل گرایش افراد به مواد مخدر است لذا وقتی که جوانان فرصت لازم برای ورود به بازار کار را نداشته باشند با مشکلاتی از جمله اعتیاد درگیر میشوند.
وی تهاجم فرهنگی دشمن، فقر، مهاجرت، عدم پاسخگویی به نیازهای جوانان و نوجوانان، فقر، عدم غنیسازی اوقات فراغت و عدم نشاط اجتماعی عوامل روانشناختی، فرهنگی، معنویت، روابط عاطفی سست و شکننده، کمرنگ شدن معنویت در زندگی و نیاموختن مهارت «نه» گفتن به فرزندان را از مهمترین زمینههای ورود جوانان به پدیده شوم مواد مخدر اعلام کرد.
سخن پایانی…
مواد مخـدر آن چنان آرام و بـی صـدا بـر جسـم و روان مصرفکننده مستولى میگردد که هیچ معتادى آغاز اعتیاد خود را به یاد نمیآورد، اعتیاد سبب تباهى میلیونها مغز فعال میشود که سرمایههای آینده جامعه بشرى بهشمار میروند.
بدون شک ریشهکنی مواد مخدر در ایران به عزم ملی نیاز دارد، وظیفه تبلیغ درباره ضدارزش بودن اعتیاد، به چند نهاد خاص محدود نمیشود بلکه این امر باید در همه سطوح اجتماعی اجرا شود.
امکانات کشور محدود نیست ولی بهرهبرداری صحیح از آنها به تخصص و آموزش نیاز دارد، این تبلیغات باید از مدرسه و خانواده شروع شود تا از یک سو بر ضد خود معتاد باشد و از سوی دیگر، با تبلیغاتی که معتادان انجام میدهند مبارزه کند.
انتهای پیام/ذ
دیدگاهتان را بنویسید